سفارش تبلیغ
صبا ویژن

داستان من وزهرا-قسمت اول


چند وقت پیش تو مترو تهران در حال حرکت بودم که یکی از این دخترهای فال فروش اومد.......

مثل همیشه با خودم داشتم میجنگیدم که بخرم یا نه ؟؟؟؟؟؟

تا یه خانم مانتویی گفت آدم نمیدونه پول ماله خودشون میشه یا نه؟؟؟وگرنا همشو میخریدم..

منم رو کردم به دختر خانم چادریی که کنارم نشسته بود گفتم آره منم درگیر بودم که بخرم یا نه ....

این اولین مکالمه ای بود که بین من وزهرا رد وبدل شد .....ادامه دارد

قرار اول




.:: آخرین مطالب ::.

» دلم واسه دانش آموزای انجا میسوزه!!!!!! ( یکشنبه 103/2/9 )
» آیا شما در برابر پولی که گرفتید مسئول نیستید؟؟؟ ( یکشنبه 103/2/9 )
» داف یعنی؟؟؟؟ ( یکشنبه 103/2/9 )
» ئاستان من وزهرا -قسمت چهارم ( یکشنبه 103/2/9 )
» داستان من وزهرا-قسمت سوم ( یکشنبه 103/2/9 )
» داستان من وزهرا-قسمت دوم ( یکشنبه 103/2/9 )
» داستان من وزهرا-قسمت اول ( یکشنبه 103/2/9 )
» شما یادتونه برای چی خلق شدید؟؟ ( یکشنبه 103/2/9 )